کد مطلب:161292 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

آیا حقیقتا سفر امام حسین به عراق مصلحت بود
آیا با توجه به آنچه كه در آنزمان و بعد از مرگ معاویه در حال رخ دادن بود، سفر امام حسین علیه السلام به عراق به مصلحت بود؟ صرفنظر از بعد غیبی واقعه ی كربلا، آیا جز رفتن به عراق، اقدام دیگی برای امام امكان نداشت؟

پاسخ:

اگر به منابع تاریخی بنگریم، شاهد اعتراضاتی هستیم كه به طور مكرر مطرح شده و مضمون آنها این است كه به هیچ وجه رفتن به عراق به مصلحت نبوده است. این اعتراضات از همان آغاز حركت امام مطرح بوده است.

وقتی كه امام وارد مكه شد، معترضین به سفر امام، به كوفه فراوان بودند:

عبدالله بن عباس پیشنهاد كرد تا امام از رفتن به عراق صرفنظر كند و به جبال یمن برود، چون هم منطقه كوهستانی است و هم شیعیان پدرش در آن منطقه بسیارند و ایمنی خاصی دارد. [1] .


عمرو بن عبدالرحمن بن هشام نیز به امام می گفت: مردم بنده ی دینار و درهم اند و این دو، در دست حكام است؛ مبادا به عراق بروی. [2] .

عبدالله بن عمر نیز اعتراض كنان از خونریزی هراس داشت. [3] .

عبدالله بن جعفر نیز با اشاره به كشته شدن او در عراق نوشت كه اگر كشته شوی، من می ترسم كه نور زمین با كشته شدن تو خاموش شود. تو روح هدایت و امیرالمؤمنین هستی. برای رفتن به عراق تعجیل نكن. من از یزید برای تو امان می گیرم. [4] .

مسور بن مخرمه نیز از معترضین بود. او به امام نوشته بود: فریب مردم عراق را نخور. [5] .

ابوواقد لیثی نیز مانند سخن مسور را به امام گفته بود. [6] .

فرزدق نیز كه از عراق به حجاز می رفت، از جمله مخالفین با این مسافرت بود. [7] .

منابع تاریخی این اعتراضات و بعضی دیگر را ذكر كرده اند و احتمالا بسیاری از راویان مغرض، سعی در تكثیر آنها كرده اند تا نشان دهند امام واقعا فریب خورده و بی جهت روانه ی عراق شده است!

مقدمتا این نكته را ذكر كنیم كه، تاریخ سیاست نشان می دهد كمتر زمانی بوده كه كار سیاسی برای یك فرد انقلابی، با احتمال به موفقیت قطعی انجام شده و دسترسی به اهداف، بدون وجود هیچ خطری امكان پذیر باشد. كسانی كه برای گرفتن قدرت با هدف خوب یا بد فعالیت می كنند، همیشه با احتمالات سروكار دارند.

از این رو نبایست در این باره چنین گمان كنیم كه تنها باید با یقین صددرصد، حركت


كرد. چنین كاری دور از واقعیات تاریخی بوده و ناشی از ساده اندیشی در ماهیت فعالیتهای سیاسی است.

در اینجا نیز نباید فكر كرد كه امام می بایست صددرصد در مورد پیروزی این سفر، اطمینان حاصل می كرد. كسی كه رفتن امام را به صلاح نمی داند، نباید به شواهدی بنگرد كه احتمال شكست را افزایش می دهد. كسی هم كه رفتن را قبول دارد، نباید گمان كند كه هیچ احتمال شكست در كار نبوده است.


[1] اخبار الطول، ص 224 - الفتوح ج 5، ص 113 - تاريخ طبري ج 4، ص 287 - انساب الاشراف ج 2، ص 161 - كامل ابن اثير ج 4، ص 39.

[2] انساب الاشراف ج 3، ص 161 - الفتوح ج 5، ص 110 - تاريخ طبري ج 4، ص 287.

[3] انساب الاشراف ج 3، ص 163 - الفتوح ج 5، ص 39 - ترجمة الامام الحسين عليه السلام، ابن سعد، ص 166.

[4] ابن اعثم ج 5، ص 116 - تاريخ طبري ج 4، ص 291 - كامل ابن اثير ج 4، ص 40.

[5] ترجمة الامام الحسين عليه السلام، ابن سعد، ص 167.

[6] همان، ص 166.

[7] انساب الاشراف ج 3، ص 165.